استراتژی های معاملات در بازار سرمایه


توجه داشته باشید فاکتور سودآوری عددی مثبت است و منفی نمی‌شود!

اصول پایه طراحی استراتژی معامله در بازار فارکس

مجله افیکس کار: یکی از مهم ‌ترین موضوعات در زمینه تجارت موفق در بازار فارکس، داشتن یک استراتژی معامله می ‌باشد. در اینترنت، شما می‌ توانید استراتژی ‌های زیادی مانند فیبوناچی، بریک آوت و غیره را ببینید. اما نمی‌ توانید در بازار فارکس با این استراتژی ‌ها پول کسب کنید. برای داشتن بهترین استراتژی تجاری، باید روحیه، اهداف، برنامه و رویای خود را در نظر بگیریم.

بعد از تعیین اهداف خود در بازار فارکس، گام بعدی درک این مساله است که هیچ قانون و استراتژی ثابتی در بازار فارکس وجود ندارد. همه چیز متغیر است، همه چیز در حال حرکت است، هیچ معجزه یا استراتژی وجود ندارد که بتواند به شما کمک کند یک میلیونر بشوید.

بازار فارکس یک بازار با بیش از ۵ تریلیون دلار حجم روزانه است. ما باید مانند یک متخصص در این بازار رفتار کنیم و مهارت ‌ها و استراتژی خود را برای تجارت فارکس بهبود بخشیم.

بهترین شاخص تحلیل تکنیکال برای استراتژی شما

تحلیل تکنیکال فارکس پر از شاخص ‌ها، الگو ها و دیگر ابزار های مفید برای تحلیل بازار فارکس می باشد. بهترین راه برای استفاده از تحلیل تکنیکال یافتن روندها است. بدون روند، ما نمی ‌توانیم هیچ کاری انجام دهیم، باید روند را مشخص کنیم. روند صعودی، روند نزولی، محدوده. مفید ترین استراتژی تجاری استراتژی روند است.

شما یک روند صعودی را در یک دارایی پیدا می‌ کنید. آن را می‌ خرید و سود زیادی بهتان می ‌دهد. بعد این روند رو به کاهش است. شما یک دارایی دارای روند نزولی را پیدا می ‌کنید. آن را می فروشید و مثل یک گنج می‌ شود.

چگونه روند ‌ها را پیدا کنیم؟ رایج ‌ترین شاخص ‌ها برای یافتن روند ‌ها میانگین متحرک است. میانگین متحرک 50 و 100 روزه به طور متوسط توسط بهترین معامله گران حرفه‌ای مورد استفاده قرار می ‌گیرد. علاوه بر میانگین متحرک، شما می ‌توانید از شاخص الیگیتور، نوارهای بولینگر ، ایچیموکو و … استفاده کنید.

بیایید درباره مراحل طراحی استراتژی معامله در فارکس اطلاعات کسب کنیم:

اول: الگوهای بازار را تشخیص دهید

هر بار که به چارت یا نمودار قیمتی بازار نگاه می‌کنیم، می‌توانیم سناریوها و الگوهای مختلف بازار را تشخیص دهیم. مهم نیست که کدام تایم فریم باشد، تمامی بازارها رفتارهای مشابهی را در طول زمان به نمایش می‌گذارند.

برای مثال بازار وارد فاز استراتژی های معاملات در بازار سرمایه کف یا اوج سازی می‌شود و در یک محدوده‌ای نوسان می‌کند. سپس از این محدوده خارج می‌شود و اصطلاحاً شکست روی می‌دهد. سپس بازار در قالب پولبک به سطح شکسته شده برخورد می‌کند و سیگنال ورود به معامله صادر می‌شود.

شاید تصور کنید که این صرفاً یک تئوری است. اما در واقعیت هم همین اتفاق می‌افتد. کافی است یک نمودار یا چارتی را باز کنید و از دید تکنیکال به آن نگاه کنید. خیلی زود متوجه خواهید شد که تمام مراحل و الگوهای بازار را می‌توانید تشخیص دهید.

الگوی اصلی بازار

روند: ابتدا روند بازار نزولی است. یعنی قیمت به تدریج پایین می آید.

الگوی اصلی بازار

فاز خنثی/ تجمع (Accumulation): در این قسمت روند اصلی بازار متوقف و بازار وارد دامنه محدود نوسانی شده است. در این مرحله به قطعیت نمی توان گفت که روند اصلی بازار به پایان رسیده است. معمولا در این مرحله فروشندگان توان پایین کشیدن بازار را ندارند و در عین حال استراتژی های معاملات در بازار سرمایه بسیاری از فروشندگان در حال تثبیت سود و خروج هستند. همزمان با خروج فروشندگان هم خریداران در حال ورود به بازار هستند و اصطلاحا خریداران در حال تجمع در بازار هستند.

شکست جعلی: این مرحله یک شکست جعلی را نشان می دهد. بدین ترتیب در نمودار فوق، در انتهای روند نزولی، بازار وارد فاز خنثی شده و سپس یک شکست جعلی روی داده است. از این رو می توان گفت که روند نزولی به پایان رسیده است.

شروع روند جدید: بازار بعد از ثبت شکست جعلی به درون فاز خنثی بازگشته است. در ادامه قیمت سقف فاز خنثی را شکسته و روند صعودی جدید به راه انداخته است.

فاز خنثی/توزیع (Distribution): طبق تصویر بالا، سرعت روند صعودی کاهش یافته و در ادامه بازار وارد فاز خنثی شده است. در این مرحله، خریدارانی که در طول روند صعودی وارد بازار شده بودند، از بازار خارج می شوند و بازار آماده روند جدید می شوند.

شکست جعلی: در این مرحله نیز، بازار به بالای سقف فاز خنثی عبور می کند و یک شکست جعلی دیگر یا اوج قیمتی جدید ثبت می کند. در ادامه بازار به فاز خنثی باز می گردد و بعد از شکست کف فاز خنثی حرکت نزولی به راه می اندازد.

دوم: ابزار و اندیکاتور مناسب برای تشخیص الگوی بازار

الگوی بازارابزار و اندیکاتور مناسب
کف سازی و اوج سازی (فاز خنثی)حمایت/مقاومت و اسیلاتورها
شکستحمایت/مقاومت ، اندیکاتورهای مومنتومی
پولبکحمایت/مقاومت ،میانگین متحرک،خطوط روند
شروع رونداندیکاتورهای مومنتومی،میانگین متحرک،خطوط روند
فاز خنثی یا بدون روندحمایت/مقاومت ، اسیلاتورها،خطوط روند
پایان رونداندیکاتورهای مومنتومی،میانگین متحرک،خطوط روند
اوج یا کف بازاراسیلاتورها،خطوط روند،الگوهای نموداری
بازگشت یا تغییر روندحمایت/مقاومت،میانگین متحرک،خطوط روند

اشتباه رایج تریدرهای تازه کار:

یکی از اشتباهات بزرگ معامله گران تازه‌کار این است که یک یا چند اندیکاتور تکنیکال را انتخاب می‌کنند و در تمامی چارت‌ها از آن استفاده می‌کنند و هیچ توجهی هم به فاز یا چرخه‌ای که بازار در آن قرار دارد، نمی‌کنند. شما باید اندیکاتورهایی را انتخاب کنید که کار با آن‌ها را به خوبی بلد هستید و می‌دانید که برای کدام چرخه بازار مناسب هستند.

به طور مثال، اندیکاتور میانگین متحرک بهترین اندیکاتور برای دوره‌های روند دار بازار است و اگر بازار بدون روند باشد یا وارد فاز خنثی شود، اندیکاتور میانگین متحرک هم کارایی خود را از دست خواهد داد.

در واقع اندیکاتورهای مومنتومی تنها در دوره‌هایی که بازار روند دارد به کار می‌آیند. پس اگر بازار در فاز اصلاح یا پولبک باشد، اندیکاتور میانگین متحرک هم ارزیابی غلطی از بازار ارائه خواهد کرد.

بر همین اساس باید در انتخاب ابزار و اندیکاتور سعی کنید اول اندیکاتورها و چرخه‌های بازار را خوب بشناسید و سپس بر اساس وضعیت بازار، اندیکاتور مناسب را انتخاب کنید. اگر می‌خواهید در این حرفه موفق شوید، باید در مهارت‌هایی که لازم است به درجه استادی برسید.

سوم: انتخاب تایم فریم مناسب

وقتی‌که می‌خواهید با الگوهای خاص بازار معامله کنید، می‌توانید این الگوها را در انواع مختلف تایم فریم‌ها پیدا کنید. مهم نیست که در کدام تایم فریم الگویی را تشخیص دهید، تئوری‌های تکنیکال در تمام تایم فریم‌ها کارایی دارند.

با این حال باید توجه داشته باشید که هیچ تایم فریم خوبی در بازار وجود ندارد. یعنی نمی‌توان گفت که تایم فریم مثلاً چهارساعته بهترین تایم فریم است. شما باید تایم فریمی را انتخاب کنید که با سبک ترید شما همخوانی دارد.

اگر سبک معاملاتی شما به گونه‌ای است که دوست دارید با نوسانات بیشتری از بازار درگیر شوید، می‌توانید از تایم فریم‌های کوتاه‌تر استفاده کنید. اما اگر یک استراتژیست هستید و صبوری بخشی از شخصیت شماست، می‌توانید از تایم فریم‌های بالاتر استفاده کنید.

چهارم: نتیجه گیری

وقتی مشخص شد در کدام تایم فریم و با کدام ابزار و در کدام چرخه از بازار معامله خواهید کرد، زمان آن رسیده که همه چیز را جمع‌بندی کنید. با این حال این پایان کار نیست.

شما باید قوانین ورود و خروج و مدیریت سرمایه و معامله را هم به استراتژی اضافه کنید. بدون این قوانین، استراتژی شما ناقص خواهد بود. قوانین مربوط به ورود به معامله، تعیین حد سود و حد ضرر، خروج از معامله و مدیریت سرمایه را تعریف کنید. نباید این قوانین را زیر پا بگذارید. با تعریف این قوانین کار طراحی استراتژی معاملاتی هم تمام شده و شما می‌توانید استراتژی را تست کنید.

احتمال و درصد برد در بورس و بازارهای مالی

خب هفته گذشته مبحث احتمال رو باهم شروع کردیم و مطالبی رو گفتیم گفتیم ما استراتژی داریم تا احتمال وقوع یک اتفاقی رو بیشتر از حالت شانسی رخ بدیم اما یک نکته ای رو اخر ویدیو اشاره کردیم اونم این بود که لزومی نداره ما توزیع احتمالمون یکسان باشه و اگر استراتژی ما 60 درصد به ما احتمال برد میده لزوما ما 6 تا معامله موفق پشت هم و 4 تا معامله با ضرر پشت هم نداریم و این 6 به علاوه 4 بین به طور مثال 10 معامله ما تقسیم میشه.

اما امروز علاوه به بر بررسی این موضوع توزیع احتمال به مبحث مدیریت سرمایه میرسیم.

بزارید با یک بازی شروع کنیم.

شما یک کیسه دارید که داخل اون کیسه 20 تا سکه دارین.

از 20 سکه 12 تا سکه سبز دارید و 8 سکه قرمز شما بدون دیدن داخل کیسه یک سکه برمیدارید احتمال بیرون اومدن سکه سبز 60 درصد هست و احتمال درومدن سکه قرمز 40 درصد.

آیا شما میتونید با قطعیت بگویید تریبت بیرون اوردن این 20 سکه به چه صورته؟

قطعا نه امکان این وجود داره که شما پشت هم 4 سکه قرمز از کیسه بیرون بیارید.

نکته استراتژی هم دقیقا همین هست شما با استراتژی اگر باشید ممکن است 4 معامله با ضرر داشته باشید اما اگر استراتژی تست شده باشد شما تعداد معاملات کلی با سودتون ضرر های ممکنی که پشت هم میکنید رو جبران میکنه.

اما اهمیت تعداد معاملات است که شما رو پیروز میدان میکند همونطور که دیدین توزیع احتمال کاملا اتفاقی هست اما اگر شما 1000 معامله داشته باشید که استراتژی شما 60 درصد معاملات سود ده باشد در اون مقدار تعداد معامله شما کامل تر است و احتمال وقوع 60 درصد معاملات سود ده بیشتر است.

اما اهمیت مدیریت سرمایه در کجاست؟

مدیریت سرمایه اهمیت اش در این است که شما بقا در بازارتون به مدیریت سرمایه بستگی داره.

یکباره و یک شبه سود کردن در بازار نداریم کسی که با استراتزی مختص خود مدیریت سرمایه کند ارام ارام به سود میرسد و ریسک کمتری را متحمل میشود.

مدیریت سرمایه طمع شما را محدود میکنه و نمیگذاره شما با هیجان وارد معامله بشید.

اگر شما مدیریت سرمایه نداشته باشید هیچوقت به 1000 معامله نمیرسید که بتونید به مقدار احتمال بردتون برسید.

وین ریت به کلیت معاملات سودده شما میگویند که فرمول محاسبه اون به این صورت است که

تعداد کل معاملات منهای تعداد معاملات ضرر ده تقسیم بر تعداد کل معاملات

وین ریت معمولا بین 35 الی 40 درصد تا 90 درصد است زیر 40 درصد استراتژی استراتژی های معاملات در بازار سرمایه مشکل دارد و بالای 90 درصد به معنای شانس است.

جلسات مدیریت سرمایه و استراتژی به پایان رسید امیدوارم که از این مطالب به خوبی بتونید استفاده کنید مطالب اضافه تری در این مبحث وجود داره پیشرفته تر است که لازم هست شما حتما استراتژی بسازید و کار کنید تا در راستای بهبود این مطالب قدم بردارید.

تا آموزش بعدی و هفته دیگه خدانگهدار حتما اگر نظری داری یا انتقاد و پیشنهادی داری حتما تو قسمت نظرات برامون بنویس.

مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید

مدیریت سرمایه چیست

مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایه‌گذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایه‌‌گذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار می‌گیرند.

مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه می‌شود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدل‌های سرمایه‌گذاری خود، به درستی مدیریت کند.

فهرست عناوین مقاله

اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی

در سال‌های اخیر شاخص‌های بازار سهام رشد چشمگیری داشته‌ و سرمایه‌ گذاران با سرمایه‌های خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شده‌اند. اگرچه روش‌های مطمئن‌ و کم ریسک‌تری مانند صندوق‌های سرمایه‌گذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح می‌دهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.

جهت سرمایه‌گذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معامله‌گری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و می‌توان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.

مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟

مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده می‌شود، دانش و مهارت سرمایه‌گذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، می‌بایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونه‌ای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.

قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیش‌گیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال آن، با توجه به دیدگاه سرمایه‌گذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایه‌گذاران اعم از ریسک‌گریز و ریسک‌پذیر بودن مشخص می‌شود.

مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده می‌شود، دانش و مهارت سرمایه‌گذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است.

رعایت اصول مدیریت سرمایه

به طور کلی نمی‌توان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معامله‌گران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیت‌های معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام می‌شوند؛ چنین سرمایه‌گذارانی را نمی‌توان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آن‌ها تعریف نشده است زیرا آن‌ها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر می‌کنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی می‌کشانند.استراتژی های معاملات در بازار سرمایه

بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست

وجه تمایز اصلی معامله‌گران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روش‌های مختلفی ارائه شده است. روش‌های کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدل‌های نوین آن، بر مبنای جداول و فرمول‌های پیچیده ریاضی شکل گرفته‌اند. این روش‌ها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیت‌های معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوب‌های مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معامله‌گران تعیین می‌کند.

ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید

اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخص‌های مرسومی وجود دارند که از آن‌ها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیت‌های معاملاتی در بازار استفاده می‌شود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه می‌پردازیم.

سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخص‌ها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده و درباره آن‌ها تصمیم‌‌گیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص می‌شود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم‌ پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.

ریسک از بنیادی‌‌ترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایه‌گذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و می‌بایست در محاسبات منطقی و برای سرمایه‌گذاری هوشمندانه‌، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولی‌ترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.

سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایه‌گذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.

ریسک از بنیادی‌‌ترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایه‌گذاری است.

بازده

سود حاصل از سرمایه‌گذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان می‌شود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر دارایی‌ها در این دوره و شاخص‌های پولی ارزیابی می‌شود. بازدهی سرمایه‌گذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل می‌شود. بازده مطلوب می‌تواند تابعی از دیدگاه سرمایه‌گذاری، هزینه‌های معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معامله‌گری است که توانسته‌اند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیت‌های معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.

حجم معاملات

تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست می‌آورد، حجم معاملات نامیده می‌شود. واحد شمارش دارایی‌‌ها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش‌ طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله می‌کنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین می‌شود.

منظور معامله‌گران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیش‌بینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچ‌گاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمی‌کند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین می‌کند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.

نسبت بازده به ریسک

نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخص‌های مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست می‌آید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایه‌گذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایه‌گذاری را بیان می‌کند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان می‌دهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.

حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایه‌گذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسک‌پذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل می‌کند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود.

از مهم‌ترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایه‌گذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسک‌های غیر منطقی می‌شوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار می‌کند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه‌ گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسک‌های سنگین و نابودکننده‌ می‌شود. یک اصطلاح رایج بیان می‌کند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمی‌تواند و نباید ریسک‌های نجومی را تحمل کند.

نسبت افت سرمایه

نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان می‌شود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک ‌سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست می‌آید.

بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم

به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کرده‌اند، اما تریدرهای حرفه‌ای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشده‌اند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشته‌اند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.

نسبت بازده به ریسک نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخص‌های مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست می‌آید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایه‌گذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایه‌گذاری را بیان می‌کند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان می‌دهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد. حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایه‌گذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسک‌پذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل می‌کند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود. از مهم‌ترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایه‌گذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسک‌های غیر منطقی می‌شوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار می‌کند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه‌ گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسک‌های سنگین و نابودکننده‌ می‌شود. یک اصطلاح رایج بیان می‌کند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمی‌تواند و نباید ریسک‌های نجومی را تحمل کند. نسبت افت سرمایه نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان می‌شود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک ‌سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست می‌آید. به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کرده‌اند، اما تریدرهای حرفه‌ای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشده‌اند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشته‌اند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.

قواعد مرسوم و توصیه‌های رایج در مدیریت سرمایه

  • هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
  • هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت بعدی قرار می‌گیرند.
  • پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
  • محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
  • بنا بر اصول سرمایه‌گذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد باشد.
  • کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
  • در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت هم‌زمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیت‌های معاملاتی تقسیم شود.
  • زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر می‌کند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن‌ را نیز در نظر بگیرد.
  • توصیه می‌شود سرمایه‌گذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیت‌های معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در صورت مواجهه با چند معامله زیان‌ده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای مدتی متوقف کند.

جمع‌بندی

یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معامله‌گری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی می‌شود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت می‌گیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگی‌ها و جذابیت‌هایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفه‌ای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.

همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایه‌گذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معامله‌گر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجه‌بخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.

استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن

استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن

با استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن آشنایی دارید؟ پرایس اکشن در واقع یک نوع سبک معاملاتی است که در بازارهای مالی مختلفی مثل بورس، بازار ارزهای دیجیتال، فارکس و به صورت کلی هر بازاری که نمودار و قیمت در آن ها وجود دارد، مورد استفاده قرار می گیرد. البته استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن متفاوت است و هر شخص معامله گری با توجه به نیاز، بازار مورد نظر، میزان ریسک پذیری، مقدار سرمایه ای که دارد و … می تواند بین استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن برای خود بهترین گزینه را انتخاب کند.

استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن

در واقع معاملات پرایس اکشن را می توان به یک شکل خالص از تجزیه و تحلیل تکنیکال تشبیه کرد، چرا که شامل هیچ شاخص و اندیکاتور دست دوم و مشتق شده از قیمت نیست. بلکه تریدرها پرایس اکشنی تنها داده های دست اول بازار که درباره خود متن بازار است را مورد بررسی قرار می دهند. این حرکت قیمت در طول زمان معیار حیاتی پرایس اکشن به حساب می آید. تجزیه و تحلیل عملکرد قیمت، این امکان را برای معامله گران فراهم می آورد تا حرکت قیمت بازار را درک کنند و توضیحاتی برای آن هاروشن شود که به عنوان معامله گر می تواند سناریوی ذهنی مورد نیاز برای توصیف ساختار فعلی بازار را به وجود آورند. معامله گران باتجربه در خصوص با قیمت، معمولا درک ذهنی منحصر به فرد خود از یک بازار را دلیل اصلی تجارت سودده خود به حساب می آورند.

تریدرهای پرایس اکشنی متن فعلی و قبلی حرکت قیمت در بازار را مورد استفاده قرار می دهند و معمولا بر عملکرد اخیر قیمت در 3 تا 6 ماه گذشته تمرکز می کنند و همچنین تمرکز سبک تری بر سابقه قیمتی دورتر دارند. جالب است بدانید که این سابقه قیمت شامل نوسانات بالا و پایین در بازار و همچنین سطوح حمایت و مقاومت می باشد. یک تریدر حرفه ای قادر است از قیمت در بازار برای درک و توصیف روند فکری انسان هایی که در پشت حرکت بازار ایستاده اند و نقش کلیدی در کنترل تحرکات قیمت دارند، بهره بگیرد. هر یک از شرکت کنندگان با توجه به اهمیت و حجم مالی تحت کنترلشان در بازار در زمان معاملات خود سرنخ های حائز اهمیتی را در نمودار قیمت بازار می گذارند، حالا می توان این سرنخ ها را تفسیر نمود و در راستای پیش بینی حرکت بعدی در بازار مورد استفاده قرار داد.

پرایس اکشن چیست؟

به عبارتی پرایس اکشن تحلیل و فهم نحوه تغییر قیمت می باشد و این بدین معنی است که عملکرد قیمت را مورد بررسی قرار می دهیم. این موضوع به سادگی در بازارهای با نقدینگی و نوسان بالا قابل دیدن است و هر چارت قیمتی که در بازار های مالی گوناگون مورد بررسی قرار دهید، قادرید به سادگی تحلیل کنید و مشاهده کنید، قاعدتا در واقعیت هر چیزی که در بازار مورد معامله قرار می گیرد، حرکتی در قیمت به وجود می آورد، به این خاطر که قیمت بر پایه عرضه و تقاضا نوسان می کند.

معامله گری بر پایه پرایس اکشن عوامل دیگر موثر بر حرکت بازار را نادیده می گیرد و در عوض معمولا به تاریخچه خود قیمت بازار می پردازد و این بدین معنی است که حرکت قیمت آن دارایی در یک دوره زمانی مشخص را ارزیابی می کند، لذا پرایس اکشن یک نوع تجزیه و تحلیل و آنالیز تکنیکال می باشد، ولی چیزی که آن را از بیشتر تجزیه و تحلیل های تکنیکال متمایز می کند این است که تمرکز اصلی آن بر رابطه قیمت فعلی بازار با قیمت های گذشته یا اخیر آن می باشد.

مزایای پرایس اکشن نسبت به سایر استراتژی‌ ها

  • استراتژی پرایس اکشن هیچ وقت منسوخ نمی شود و همواره در هر بازاری می توانید از آن ها استفاده نمایید.
  • به این خاطر که در پرایس اکشن معاملات با توجه به سطوح قابل انجام است، حد ضررها بسیار کوچک و حد سودها بزرگ در نظر گرفته می شود.
  • پرایس اکشن یک استراتژی کارآمد به حساب می آید و به نرم‌ افزار خاصی نیز نیاز ندارد؛ بلکه تنها با یک چارت ساده که در همه نرم‌ افزار‌های تحلیلی وجود دارد، می‌ توان از این استراتژی بهره گرفت.
  • پرایس اکشن نه‌ تنها در همه بازارهای مالی قابل استفاده است، بلکه در همه بازه های زمانی از تایم‌ فریم‌ های بسیار کوچک تا تایم‌ فریم‌ های بزرگ هم می توان از آن استفاده کرد و کم‌ خطر‌ترین روش معاملاتی نیز به حساب می آید که برای افرادی که ریسک پذیری آن ها بالا نیست هم کاربرد دارد.
  • اصلی ترین مزیت سیستم پرایس اکشن این است که در عین حال که ساده است، بسیار سریع نیز می باشد و به هیچ وجه معامله‌ گر را گیج نمی‌ کند؛ در حقیقت می توان این طور گفت که پرایس اکشن آرامش فکری بیشتری را برای معامله گران به همراه می آورد.
  • معامله با پرایس اکشن درصد موفقیت بالایی به همراه دارد، به این خاطر که ما پیش از شکل‌ گیری قیمت، با توجه به هیجانات و تصمیمات دیگر معامله‌ گر‌ها، کار خود را آغاز کرده و معامله را باز می‌ کنیم. با این وجود ما راه بیشتر معامله گران بازار را نمی‌ رویم بلکه زمانی که آن‌ ها معامله‌ خود را متوقف می‌ کنند، ما همچنان در حال کسب سود از بازه‌ ای که در نظر داشته ایم هستیم.

استراتژی های پرایس اکشنی

الگوهای پرایس اکشن حائز اهمیت ترین جنبه معاملات بر پایه استراتژای اقدام قیمتی محسوب می شوند، چرا که این الگوها هستند که سرنخ های خوبی را درباره این که قیمت در گام بعدی چه حرکتی می کند را در اختیار معامله گران قرار می دهند. در این قسمت مقاله بنا داریم تا 5 استراتژی پرایس اکشن کاربردی را به شما آموزش دهیم؛ جالب است بدانید که این الگوها در عین سادگی، قدرت بسیار زیادی دارند و چنانچه به صورت درست از آن ها استفاده کنید، می توانید بازدهی بسیار خوبی را از آن ها مشاهده نمایید.

با این که این 5 الگوی معاملاتی، هسته اصلی استراتژی پرایس اکشن را تشکیل می دهند، ولی استراتژی های بسیار متنوع دیگری نیز وجود دارد که می توانید از آن ها هم در راستای تحقق اهداف مالی تان در بازارهای مالی مختلف بهره بگیرید ولی 5 تا از اصلی ترین استراتژی های معاملاتی با استفاده از پرایس اکشن به شرح زیر می باشند؛

1) استراتژی معاملاتی با خط روند : چنانچه در یک روند صعودی بتوان حداقل 2 کف ایجاد شده به وسیله کندل ­ها را با یک خط به یک دیگر وصل کرد، خط روند ایجاد خواهد شد. این خط روند مثل یک ناحیه حمایتی عمل خواهد کرد، به عبارتی شکست این خط روند صعودی به سمت پایین، می توانید سیگنال خروج از معامله را برای ما صادر کند که اعتبار آن نیز به مراتب بالاست.

و در مقابل چنانچه برای ترسیم خط روند در یک روند نزولی از دو اوج قیمتی کندل ­ها استفاده کنیم، خط روند نزولی تشکیل خواهد شد که مثل یک خط مقاومتی عمل می­ کند. خط روند نزولی به صورت معمول کمتر از خط روند صعودی به وسیله تحلیلگران تکنیکال در بازار استفاده می شود.

2) استراتژی پین بار : استراتژی پین بار یکی از مهم ترین روش هایی به حساب می آید که می توان از آن در بازارهای مالی مثل فارکس استفاده نمود. شایان ذکر است که پین بار دقت بسیار بالایی در بازارهای رونددار دارد، به ویژه چنانچه در مناطق مستعد شاهد آن باشیم.

پین بارهایی که در مناطق مقاومت و حمایت حائز اهمیت شاهد آن ها هستیم، معمولا از دقت بالایی برخوردار هستند. پین بارها به منظور تغییر روند هم می توانند کاربردهایی داشته باشند، البته باید حتما از کندل های اطراف آن ها به سادگی قابل تمییز دادن باشد و به خوبی بازگشت از یک سطح حمایت یا مقاوت را نشان دهد.

3) استراتژی اینساید بار : الگوی اینساید بار یک سیگنال ادامه دهنده قوی روند به حساب می آید که به منظور پیدا کردن نقاط بازگشت قیمت کاربرد دارد. با این وجود نخستین گام برای یادگیری معامله با این استراتژی به عنوان یک سیگنال ادامه دهنده روند است، لذا ما نیز همین کار را خواهیممی کنیم. در واقع زمانی که اینساید بار به صورت کامل به وسیله کندل قبلی خود احاطه شده است، بیانگر تثبیت کوتاه مدت قیمت و در ادامه شسکت روند برای ایجاد روند جدید خواهد بود.

استراتژی اینساید بار در تایم فریم روزانه و هفتگی بهترین عملکرد را می تواند از خود به نمایش بگذارد. در نظر داشته باشید که در این تایم فریم ها ریسک این استراتژی به مراتب پایین تر و سودی که می توانید کسب کنید نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. استراتژی اینساید بار به همراه یک روند قدرتمند در بازار پرطرفدارترین روش معاملاتی برای بازار فارکس و سایر بازارها به حساب می آید.

4) استراتژی ساختگی : استراتژی فیکی یا همان ساختگی یا همان فیک هم یک استراتژی پرایس اکشن پرکاربرد و در عین حال ساده است که بازگشت از یک سطح مهم حمایت و یا مقاومتی را نشان می دهد.

بهترین استراتژی های پرایس اکشن

به صورت معمول بازار که در یک طرف در حال حرکت است، ناگهان بازمی گردد تنها به این منظور که معامله گران تازه کار و بی تجربه را از میدان به در کند و این در حالی است که معامله گران با تجربه دوباره بازار را به سمت و سوی اصلی و قبلی خود بازمی گردانند. الگوی فیکی یا ساختگی بیشتر مواقع، حرکت های بزرگی را در بازار به همراه خواهد داشت.

5) استراتژی سم سیدن : یکی دیگر از استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن که عملکرد آن بسیار مناسب بوده است، استراتژی موضوع به عرضه و تقاضای آقای سیدن می باشد. آقای سیدن یکی از دست‌ اندرکاران بازار معاملات نیویورک بود که یکی از وظایف افراد شاغل در این بازار وارد کردن اردرهای دیگر تحلیلگران در سیستم بازار فارکس می باشد.

جالب است بدانید که دیدن این سفارشات جذابیت بسیار زیادی دارد. به عنوان مثال زمانی که شما با یک سفارش 500 لاتی در یک محدوده روبرو خواهید شد، بدیهی است که تشخیص روند بازار برایتان ساده تر خواهد بود و شما قادرید به سادگی بدین وسیله آینده بازار را پیش‌ بینی نمایید. چنین ناحیه‌ هایی در نمودار قیمت با عنوان نواحی عرضه و تقاضا شناخته می شوند. ولی معامله گران خرد نمی توانند این سفارشات را مشاهده کنند.

آقای سیدن در استراتژی خود در پرایس اکشن روشی را ابداع کرد که به وسیله آن می‌ توان بسیاری از این سفارشات خرید یا فروش را مشاهده کرد و بدین وسیله به ورود به بازار در راستای معاملات بانک‌ ها و مؤسسات مالی اقدام کرد. برای روش خود بازار را در چهار حالت پیش‌ بینی و تحلیل می کند.

  • روند صعود؛ در استراتژی عرضه و تقاضا با عنوان رالی معروف است. در حالات گوناگون بازار نیز این روند را با حرف R نمایش داده می شود.
  • روند نزولی؛ با عنوان دراپ شناخته شده و آن را با حرف D می شناسند.
  • روند رنج؛ با اصطلاح بیس در بازار معروف است و آن را با حرف B نشان می دهند.

آقای سیدن بر این باور است که بازار و قیمت در مسیر خود در چهار حالت RBD، RBR، DBR و DBD حرکت خواهد کرد. در این روند‌ها محدوده بیس در حقیقت همان محدوده‌ های عرضه و تقاضای استراتژی سیدن محسوب می شوند. آقای سیدن بر این باورند که قیمت دوباره به این مناطق باز می گردد، به همین خاطر بازگشت قیمت به این مناطق می‌ تواند بهترین شرایط را برای ورود به روندهای عالی موافق با حرکات بانک‌ ها و مؤسسات مالی برای تحلیل‌ گران و معامله گران فراهم کند.

با الگوهای پرایس اکشن در نقطه تلاقی چگونه معامله کنیم؟

بعضی اوقات یک سیگنال پرایس اکشن در ناحیه ای ایجاد می شود که ارزش ورود را ندارد یا این که امکان دارد یک سیگنال پرایس اکشن در جایی ایجاد شود که باید بدون تردید وارد سهم شد.

بنابراین قوی بودن این سیگنال ها به این وابسته است که این الگوها در کجا ایجاد شوند. بهترین سیگنال های پرایس اکشن، در نقطه تلاقی ایجاد می شوند. ولی نقطه تلاقی چیست؟ نقطه تلاقی یعنی چند سیگنال را با هم دیگر و در یک نقطه قیمتی شاهد باشیم.

نکات مهم درباره انواع استراتژی های پرایس اکشن

تایید ورود به معامله با پرایس اکشن : پس از شناخت انواع استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن ، حال نوبت باید تایید ورود به معامله را یاد بگیرید. در این خصوص معامله‌ گر تنها زمانی برای ورود به معامله اقدام می نماید که چندین سیگنال مثبت از استراتژی های گوناگون دریافت کرده باشد؛ بدین شکل، ریسک ورود به معامله کاهش پیدا خواهد کرد و سود احتمالی ما نیز افزایش پیدا خواهد کرد.

اندیکاتورها در پرایس اکشن : هرچند اساس پرایس اکشن بر ساده کردن نمودار و بیرون کشیدن الگوها بوده و می گویند که به استفاده از اندیکاتورها احتیاجی نیست، ولی در واقع استفاده از اندیکاتورها نه تنها ضرری برای تریدرهای مختلف ندارد، بلکه آن ها را یاری می دهد تا اطلاعات بیشتری را از عمق بازار بیرون کشیده و از تحلیل‌ های صورت گرفته، اطمینان بیشتری حاصل گردد. اندیکاتورها هم هر کدام بر مبنای تعریف خود، سیگنال‌ هایی را صادر می کنند که می‌ تواند در مسیر تصمیم گیری بهتر برای ورود به معامله یا خروج از آن، کمک شایانی به ما کند.

مراقب الگوی فیکی باشید : یکی از اشتباهات مرسوم در بین تحلیل گران سبک پرایس اکشن، اشتباه کردن در تشخیص الگوهاست. الگوهای این استراتژی معاملاتی در برخی مواقع شباهت زیادی به یک دیگر دارند و امکان دارد تحلیل‌ گر را با اشتباه روبرو کنند. بسته به تایم فریم معاملاتی یا همان زمانی که در آن تحلیل کرده و باید معاملات را انجام دهید، بهتر است به جای عجله کردن در انجام معامله، حوصله بیشتری به خرج دهید تا از ثابت ماندن الگوی شکل گرفته، اطمینان حاصل کنید.

حتما برایتان جالب است : بهترین استراتژی خرید و فروش سهام چیست؟

پیشنهاد می کنیم که حتما از اندیکاتور کندل تایم بهره بگیرید تا زمان دقیق باز شدن و بسته شدن هر تایم فریم را با دقت مورد بررسی قرار دهید. به صورت کلی بهتر است در کنار تحلیل در تایم فریم مد نظر، نمودارها و قیمت‌ ها را در یک تایم فریم بالاتر هم مورد بررسی قرار دهید تا از همخوانی تحلیل در هر دو تایم فریم، اطمینان حاصل نمایید.

همان طور که در ابتدای مقاله قول دادیم، در این مطلب اصلی ترین استراتژی های معاملاتی پرایس اکشن را خدمت شما آموزش دادیم.

همچنین اگر دوست دارید در مورد پذیره نویسی استقلال و پرسپولیس نیز اطلاعات مفیدی کسب کنید، توصیه می کنم حتما این مقاله را مطالعه کنید.

حال که دیگر استراتژی های پرایس اکشن را میشناسید، فکر می کنید کدام استراتژی پرایس اکشنی بیشتر با شرایط معاملاتی شما تناسب دارد؟

هفت پارامتر مهم در استراتژی معاملاتی

اگر هم‌اکنون دارای یک استراتژی معامله در بورس هستید به شما تبریک میگویم، اما زیاد خوشحال نباشید! بازار همانند موجودی زنده دائماً در حال تغییر است. ممکن است استراتژی معاملاتی شما در برهه‌ای از زمان با بازار همخوانی نداشته باشد؛ در این صورت شاید لازم باشد برخی از پارامترهای آن را دست‌کاری کنیم.

هرچند پیش‌تر ساخت استراتژی معاملاتی در چهار گام را برایتان شرح دادیم؛ اما آنچه تصمیم داریم در ادامه بدان بپردازیم، توضیح هفت پارامترِ مهمی است که حکایت از نقاط قوت یا ضعف یک استراتژی معامله در بورس دارد.

نباید فراموش کنیم که پارامترهای ذیل در طول زمان‌های مختلف دستخوش تغییر و تحول قرار می‌گیرد؛ درواقع هیچ‌کدامشان نسبت ثابت نیست. همین‌طور که بر اساس استراتژی معاملاتی خود تعداد معاملات را افزایش می‌دهیم، مقادیر پارامترهای زیر نیز تغییر خواهد کرد؛ اما نظارت دوره‌ای بر آن‌ها شاید هشدارهایی را به ما بدهد؛ منظورم هشداری مبنی بر لزوم تغییرات در استراتژی معاملاتی‌مان است.

استراتژی معامله در بورس و شانس موفقیت در معاملات

۱- شانس موفقیت در معاملات (Win Rate)

شانس موفقیت استراتژی بیان می‌کند از تعداد مشخصی از معاملات انجام‌شده، چه نسبتی از آن‌ها با سود همراه بوده است. برای مثال اگر از تعداد ۱۰۰ معامله‌ی خرید، تعدادِ ۶۰ معامله را در سود نقد کرده باشیم، در این صورت شانس موفقیت ۶۰% را در معاملاتمان داشته‌ایم.

یادداشت نویسنده: به شانس موفقیت اصطلاحاً شانس بُرد نیز گفته می‌شود.

هنگامی‌که استراتژی معاملاتی خود را در حساب آزمایشی آزمون درگذشته ( backtesting) می‌کنید، شانس موفقیت سیستم شما (بر مبنای داده‌های گذشته) مشخص خواهد شد؛ البته پنج دلیلِ ورشکستگی با حساب آزمایشی را نیز توضیح دادیم؛ درواقع عملکرد گذشته، نتایج آینده را تضمین نمی‌کند. اهمیت دانستنِ شانس موفقیت استراتژی معامله در بورس آنجاست که “نسبت ریسک به بازده “ رابطه‌ی مستقیمی با “درصد بُرد معاملات “ دارد.

همواره شانس موفقیت “ استراتژی معاملاتی خود را رَصد نموده و متناسب با آن بهترین نسبت ریسک به بازده “ را برای معاملات در نظر بگیرید.

استراتژی معامله در بورس و نسبت ریسک به بازده

2- نسبت ریسک به بازده (risk to reward ratio)

نسبت ریسک به بازده گویای آن است که درازای میزان مشخصی از سود طی یک معامله چقدر حاضریم ریسک کنیم؟ به‌عنوان‌مثال اگر باهدف کسب سود ۲۰ درصدی، حد ضرر ۱۰ درصد را برای یک معامله متصور شدیم آنگاه، از نسبت ریسک به بازده ی ۱ به ۲ استفاده نموده‌ایم.

این مطلب بخشی از محتوای اعضای طلایی سایت است. چندین مطلب ویژه به‌صورت هفتگی در بخش اعضای طلایی سایت منتشر می‌شود.

اغلب فایل‌های دانلودی بخش اعضای طلایی شامل آموزشی‌های ویدیویی ۱۰ الی ۲۰ دقیقه‌ای است. البته فایل‌های صوتی یا در برخی مواقع فایل‌های PDF نیز جز این آموزش‌ها است.

همان‌طور که گفتیم، اینکه چه نسبتی از ریسک به بازده در معاملات مناسب است کاملاً تابع شانس موفقیت استراتژی معاملاتی است. متأسفانه برخی افراد به‌اشتباه فکر می‌کنند نسبت بزرگ‌تر ریسک به بازده، آن‌ها را در بازار موفق می‌کند؛ اما این آب‌وتاب دادن به مقوله‌ی ریسک به بازده بیشتر به ضررشان تمام می‌شود تا به نفعشان!

پیش‌تر ۳ نکته مهم درباره‌ی نسبت ریسک به بازده را برایتان شرح دادیم. گفتیم که بین این دو همانند فلسفه‌ی ین و یانگ رابطه‌ی مشخصی حاکم است. اینکه بگوییم ریسک به بازده هرچقدر بالاتر بهتر “ چاره‌ی کار نیست؛ موفقیت در بازار بورس کارِ یک شاهی صنار نیست که برای خودمان ببریم و بدوزیم! نسبت ریسک به بازده را انگولک کنیم دقیقاً بر روی شانس موفقیت تأثیرگذار است؛ به‌طوری‌که با افزایش نسبت ریسک به بازده در معاملات، شانس موفقیت سیستم کاهش می‌یابد.

میانگین نسبت ریسک به بازده “ با شانس موفقیت “ هر استراتژی معامله در بورس، رابطه‌ی تنگاتنگی دارد.

استراتژی معامله در بورس و فاکتور امیدواری

3- فاکتور امیدواری (expectancy factor)

فاکتور امیدواری به سیستم (trading expectancy) از ترکیب سه پارامترِ شانس موفقیت، نسبت ریسک به بازده و درصد ریسک در هر معامله به دست می‌آید. نتیجه‌ی این فاکتور می‌تواند عددی بزرگ‌تر از صفر یا کوچک‌تر از صفر باشد. هرچقدر این عدد مثبت و بزرگ‌تر باشد، احتمالاً با استراتژی معاملاتی خود در درازمدت دوام خواهیم آورد. منفی بودن این عدد تا حدود زیادی شکستمان را با آن استراتژی معامله در بورس تضمین می‌کند!

فرمول فاکتور امیدواری ساده است:

(٪ برنده x میانگین اندازه‌ی برنده) – (٪ زیان x اندازه متوسط زیان‌ها)

مثلاً اگر شانس موفقیت سیستم ۶۰% باشد در این صورت شانس باخت ۴۰% است. اگر میانگین سودها ۲۰۰ تومان باشد و میانگین زیان‌ها ۱۰۰ تومان آنگاه فاکتور سودآوری برابر است با:

( ٪ برنده (۰.۶) x میانگین اندازه‌ی برنده (تومان ۲۰۰) ) – ( ٪ زیان (۰.۴) x اندازه متوسط زیان‌ها (۱۰۰ تومان) ) = ۸۰ تومان

مثال بالا نشان می‌دهد که به‌طور میانگین می‌توانیم در هر معامله ۸۰ تومان سود کسب کنیم. البته در مثال بالا کارمزدِ کارگزار معظم، فرّاریّت و ریسک نقد شوندگی را در نظر نگرفتیم، حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…

برای محاسبه‌ی فاکتور امیدواری می‌توانید خیلی ساده، بدون سوزاندن کالری زیاد در مغز، از این ماشین‌حساب کمک بگیرید.

یادداشت نویسنده: در ارتباط با فاکتور امیدواری سیستم و سایر پارامترهای ضروری در کارگاه استراتژی معاملاتی توضیحات مبسوط ارائه شد.

استراتژی معامله در بورس و حداکثر زیان متوالی

۴- حداکثر زیان متوالی (Maximum Consecutive Losses)

روز نگار معاملات خود را بررسی کنید و ببینید چه تعداد زیان متوالی در یک واحد زمانی مشخص، داشته‌اید؛ همان‌طور که می‌دانید ضرر، بخشی از فرایند کسب سود است.

شاید سودِ پرتفوی معاملاتی شما پس از وقوع تعدادی زیان متوالی، حاصل‌شده باشد. در این صورت آگاهی از زیان‌های متوالی درحالی‌که نتایج نهایی مثبت به ارمغان می‌آورد، اعتمادبه‌نفس شمارا افزایش می‌دهد؛ منظورم زمانی است که ازقضا مجدداً، دچار دوره‌های متوالی زیان می‌شوید و آنجا اولین آفت ذهنی (انگولک کردن استراتژی معاملاتی) به سراغتان می‌آید!

علاوه بر این، آگاهی از زیان‌های متوالی به ما این امکان را می‌دهد تا سیستم مدیریت سرمایه خودمان را بهبود ببخشیم. دقیقاً به همین دلیل است که در مطلب پیشین توصیه کردیم هر استراتژی معامله در بورس ابتدا در حساب آزمایشی، آزمون درگذشته (backtesting) شود. درواقع بدون بک تست، هیچ آمارِ قابل اتکایی برای تشخیصِ “خوب ” یا “بد ” بودن استراتژی نداریم.

آگاهی و رصد نمودن آمارِ زیان‌های متوالی برای حفظ اعتمادبه‌نفس، در ادامه دادنِ فرامینِ سیستم معاملاتی، ضروری است. جدای از آن، برای بهینه‌سازی قواعد مدیریت سرمایه‌ی سیستم، حیاتی است.

استراتژی معامله در بورس وحداکثر دراودان

5- حداکثر دراودان

دِراودان ” عبارت است از بزرگ‌ترین درصد کاهش سرمایه نسبت به بالاترین رشد حساب

درواقع فاصله‌ی درصدی بالاترین رشد حساب نسبت به بیشترین زیان را دِراودان می‌گوییم؛ هیچ محدودیت زمانی برای این مهم وجود ندارد. به‌عنوان‌مثال: فرض کنید سرمایه‌گذاری در بورس را با ۱۰ میلیون تومان شروع کرده باشید و سرمایه خود را با انجام معاملات متعدد به ۱۵ میلیون تومان افزایش داده‌اید. پس‌ازآن دچار زیان‌های متوالی شده‌اید طوری که سرمایه تا میزان ۷.۵ میلیون تومان افت پیدا می‌کند؛ در این صورت دِراودان معاملات شما (تا این لحظه) ۵۰% است.

این مطلب بخشی از محتوای اعضای طلایی سایت است. چندین مطلب ویژه به‌صورت هفتگی در بخش اعضای طلایی سایت منتشر می‌شود.

اغلب فایل‌های دانلودی بخش اعضای طلایی شامل آموزشی‌های ویدیویی ۱۰ الی ۲۰ دقیقه‌ای است. البته فایل‌های صوتی یا در برخی مواقع فایل‌های PDF نیز جز این آموزش‌ها است.

البته هر سرمایه‌گذاری که دِراودان ۵۰% را در حساب خود تجربه می‌کند باید خیلی سریع (از اِنهدام کامل سرمایه) جُل و پَلاس خود را در این بازار جمع کند! چراکه جبران زیان ۵۰ درصدی به کسب سود ۱۰۰% روی حساب نیازمند است؛ راستش استراتژی های معاملات در بازار سرمایه را بخواهید جبران چنین ضرری تقریباً غیرممکن است (تازه Recovery time و هزینه فرصت را هم نادیده فرض گرفتم!)

همواره میزان دِراودان حساب خود را اندازه‌گیری نمایید؛ افزایش میزان دِراودان حساب، جبران آن را به‌شدت مشکل می‌کند؛ درواقع رابطه‌ی دراودان با جبران زیان، یک رابطه‌ی غیرخطی است [کلیک کنید تا ببینید!]

استراتژی معامله در بورس و شاخص سودآوری

6- شاخص سودآوری (Profit factor)

فاکتور سودآوری، شاخصی جهت اندازه‌گیری عملکرد شما در معاملات است. این شاخص با ارزیابی روابط بین ریسک و نتایج ایجادشده، حاصل می‌شود. اگر نتایج (میانگین) معاملات خوب باشد، شاخص سودآوری عددی بزرگ‌تر از ۱ است در غیر این صورت میزان آن کمتر از این مقدار است.

توجه داشته باشید فاکتور سودآوری عددی مثبت است و منفی نمی‌شود!

نباید فراموش کرد که میزان عددی فاکتور سودآوری، تابع نسبت ریسک به بازده در معاملات است. در این صورت نمی‌توان نسخه‌ی واحدی از این شاخص را برای عموم افراد با هر سبک و سیاقی تجویز کرد؛ به‌عبارت‌دیگر هر استراتژی معامله در بورس، حد مطلوبی از این شاخص را طلب می‌کند.

فاکتور سود چگونه محاسبه می‌شود؟

محاسبه‌ی این فاکتور بسیار آسان است، کافی است مجموع سودها را بر مجموع زیان‌ها تقسیم کنید تا میزان این فاکتور مشخص شود.

فاکتور سود= (مجموع درآمدها) / (مجموع زیان‌ها)

برای مثال: فرض کنید با انجام معاملات طی یک ماه میزان ۲ میلیون تومان سود درازای ۱ میلیون تومان زیان ایجادشده است؛ در این صورت فاکتور سودآوری برای معاملات ماه جاری عدد ۲ است.

پُر مسَلم است که عدد عنوان‌شده برای این شاخص نیز همانند دیگر فاکتورها یک پارامتر آماری است و دائماً در حال تغییر است.

استراتژی معامله در بورس و سودآوری

۷- سودآوری (Profitability)

بدون شک این نتایج هستند که دستاوردهای ما را در امر خطیر معامله‌گری، آشکار می‌سازند. هرچقدر معامله‌گری یک هنر است و اولین تمرکز هرگز نباید پول باشد اما تورم (inflation) خیلی بی‌رحم است و ریال‌های ما را در خود می‌بلعد!

هر استراتژی معامله در بورس، باید حساب‌کتاب دقیقی از میزان سودآوری خود طی دوره‌های مختلف داشته باشد؛ منظورم بازه‌های ماهیانه، سه‌ماهه، شش‌ماهه و یک‌ساله است. این همان چیزی است که با نسبت سودآوری استراتژی به دست می‌آید.

فرض کنید با سرمایه‌ی ۱۰ میلیون تومان، سرمایه‌گذاری را آغاز می‌کنید. طی اولین ماه فعالیت، سرمایه شما ۲۰% رشد نموده و به میزان ۱۲ میلیون تومان افزایش پیدا می‌کند.

در ماه دوم با کسب سود ۱۰% سرمایه‌ی شما به ۱۳,۲ میلیون تومان افزایش می‌یابد ولی ماه سوم را به منفی ۵% زیان خاتمه می‌دهید و سرمایه شما به میزان ۱۲,۵ میلیون تومان افت پیدا می‌کند.

سودآوری شما طی این مدت برابر است با:

(۲۰%+۱۰%-۵%) / تعداد ماه (۳) = ۸.۳ درصد

وقتی سودآوری کاهش می‌یابد باید پیگیر این شویم که اشکال از خودمان بوده است یا مشکل در عدم همخوانی استراتژی معاملاتی با شرایط بازار است. اگر اشکال از استراتژی معاملاتی‌مان باشد، شاید لازم باشد متغیرهای آن را (متناسب با شرایط بازار) تغییر دهیم؛ یا شاید بد نباشد که در نسبت ریسک به بازده ی معاملات، تجدیدنظر کنیم.

اگر شانس موفقیت سیستم بالا باشد درصورتی‌که در حالِ زیان دادن هستید شاید لازم است ضررهایتان را کوچک کنید و با افزایش دامنه‌ی سودها، نسبت ریسک به بازده را در معاملات افزایش دهید.

از همه‌ی این‌ها که بگذریم، شاید همه‌چیز درست است اما انضباط معامله‌گری به صفر رسیده است؛ به‌عبارت‌دیگر همه کاری می‌کنیم اِلا عمل کردن به فرامین استراتژی معامله در بورس! در این صورت شاید بد نباشد کمی با چالش‌های روان‌شناختی در معامله‌گری آشنا شویم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.