مفهوم و آموزش ICT
قانون کلی معامله گری و تجارت چه در فارکس و چه در بازارهای دیگر بسیار ساده است:”در کف بخرید و در سقف بفروشید”. (و برعکس آن در فروش استقراضی) قاعدتا ما این را میدانیم، اما برای رسیدن به مرحله نهایی که همان عمل کردن به این مفهوم است راه زیادی داریم.
همانطور که میدانیم نظام عرض و تقاضا بر اساس نیت افراد حاضر در بازار شکل می گیرد. پس ارزان خریدن و گران فروختن، بخشی از دستاوردهای پی بردن به این ذهنیت است.
ما همواره تلاش می کنیم تا عرضه و تقاضا را بر روی چارت و به وسیله ی الگوهای قیمتی پیدا کنیم تا رفتار معامله گران را متوجه شویم. مفهومی که به صورت عامیانه به آن پرایس اکشن می گوییم.
پرایس اکشن در حقیقت عرضه و تقاضا و ذهنیت آینده ی قیمت را جستجو می کند و ردپایی که بانک ها، موسسات و پول های قدرتمند در قیمت به جا می گذارند را دنبال می کند .
در واقع سبک های مختلف عرضه و تقاضا با روش های مختلف در حال جستجوی رفتار قیمت و ذهنیت پول های بزرگ و ارزشمند بازار است .
RTM و ICT چیست؟
به عنوان مثال از سبک آر تی ام (RTM) به عنوان مهندسی معکوس رفتار بانک ها یاد می کنند، یا سبک ( آی_سی_تی) ICT ، تمرکز اصلی خودش را بر روی نقدینگی بازار می گذار و سطوحی که مارکت میکر (بازارگردان) پس از جمع آوری نقدینگی و شکار معامله گران خرد از طریق برخورد قیمت با استاپ لاس آنها جستجو می کند را، ارزیابی می کند!
به عبارتی، نواحی انجام معامله توسط مارکت میکرها را با توجه به ردّ پایی که از خودشان به جا می گذارند جستجو می کند.
این مطلب که می شود دست بانک ها و مارکت میکرها را خواند، اگر چه ممکن است همواره خیلی دقیق نباشد ولی به واقعیت نزدیک است و با رعایت احتیاط های لازم، می توان به آنها تا حد مشخصی اتکا کرد.
یک مفهوم کلیدی که هر پرایس اکشن کار در شروع ماجرا باید یاد بگیرد ساختار قیمت است. قیمت سه کار بیشتر نمی تواند انجام دهد یا روند صعودی داشته باشد، یا نزولی باشد و یا در جا بزند که اصطلاحا به آن تریدینگ رنج می گوییم.
BMS چگونه بوجود می آید؟
در روند صعودی، قیمت سقف و کف های بالاتر از هم می زند و به نظر خریداران احترام می گذارد که به آن ناحیه تقاضا نیز می گوییم. طبیعتا ادامه روند صعودی به شرط شکسته شدن سطوح و کشف قله های جدید ادامه پیدا می کند.
در روندهای نزولی قاعدتا کف ها و سقف های پایین تر از هم ایجاد می شود که در این مرحله قیمت به نظر فروشندگان احترام می گذارد که به آن محدوده عرضه می گوییم.ادامه ی روند نزولی منوط بر شکسته شدن کف قبلی است.
اما در بازارهای رنج (نوسانی) قیمت در حال نوسان است. برای پیدا کردن و یا تشخیص روند در مواقعی که بازار رنج است باید به کف ها و سقف ها دقت کنیم. با شکستن کف و یا سقف تریدینگ رنج، روند بازار مشخص می شود. این شکستن کف و سقف در جهت روند را شکست ساختاری بازار یا اصطلاحا بی. ام. اس می نامیم که با نماد BMS نشان می دهیم.
به مثال زیر توجه کنید:
در اینجا سقف و کف های بالاتر را مشاهده می کنیم. اگر کف یا سقف شکسته شود روند ما در تایم تحلیلی که انتخاب کرده ایم، به ترتیب نزولی و یا صعودی خواهد بود و تا نقض مسله و کشف شواهد جدید ادامه خواهد داشت .
با توجه به تصویر بالا اگر سقف بالاتری زده شود، روند ادامه پیدا خواهد کرد (کف بالا تر نیز تشکیل شود) اما اگر آخرین کف شکسته شد، نشان دهنده پایان روند می باشد .
اگر بخواهیم تحلیلی تر به چارت نگاه کنیم قبلا گفته بودیم که روند صعودی به خریداران احترام می گذارد و در جهت تقاضا حرکت می کند. وقتی کف بالاتر شکسته می شود، یعنی خریداران متوقف شده اند و قدرتشان کاهش پیدا کرده است و روند در تایم مورد نظر( ۱ ساعت، ۴ ساعت، روزانه )که قبلا انتخاب کرده اید، متوقف شده است.
به مثال زیر دقت کنید:در روند نزولی هم ماجرا به صورت فوق پیش می رود.
به صورت کلی ادامه دار بودن روند را، مشروط به کشف سقف های بالاتر توسط قیمت در روند صعودی و یافتن کف های پایین تر در روند نزولی میدانیم.
اگر حالت فوق شکل نگرفت، یعنی در روند صعودی سقف های بالاتری را شاهد نبودیم، روند را یک روند ضعیف در نظر می گیریم و تغییر و ماهیت ساختاری را مشاهده می کنیم.(تغییر ماهیت ساختاری یا همان تفاوت اصلاح قیمت با تغییر روند choch)
در مباحث قبل گفتیم که ادامه دار بودن روند مشروط بر شکسته شدن کف های پایین تر در روند نزولی و سقف های بالاتر رد روند صعودی است. این روند در جایی باید به اتمام برسد، تا روند دیگری شروع شود. هر گاه در روندی ضعف ایجاد شد ما تغییر ماهیت روند را در پیش داریم.
به شکل زیر توجه کنیید:در اینجا روند صعودی می باشد که طبیعتا سقف و کف های بالاتری را دنبال خواهد کرد و بعد از شکسته شدن روند، اصلاح خواهیم داشت که در تایم های پایین تر، این اصلاح را به شکل یک روند نزولی خواهیم دید، در صورتی که این یک اصلاح در تایم بالاتر بوده است.
برای همه ما به کرات اتفاق افتاده که در زمان لایو بازار که آینده بازار مشخص نیست غافل گیر شده ایم و اصلاح بازار را در تایم بالاتر را با برگشت روند اشتباه بگیریم. پس برای رفع این اشتباه همیشه در جهت ساختار بزرگتر تصمیم بگیریم و در تایم های کوچکتر وارد بازار شویم .
در تایم های پایین تر اگر دقت بیشتر به خرج دهیم، می توانیم پایان اصلاح روند را متوجه شویم.
به عنوان مثال در اینجا ما روند نزولی را در تایم بالاتر شاهد هستیم. در تصویر پایین قسمت علامت گذاری شده،(که اصلاح روند نزولی در تایم بالاتر هست) زا در تایم پایین تر بررسی میکینم.
در این تصویر، در قسمت علامت گذاری شده، اصلاح روند صعودی در تایم پایین تر را شاهد هستیم
در اینجا اصلاح روند صعودی در تایم پایین ضعیف رخ داده است و ساختار روند تغییر کرده است. ما همواره باید منتظر پایان اصلاح و ادامه روند غالب باشیم و بعد از تغییر ساختار بازار و در یک موقعیت مناسب وارد بازار شویم.
تا اینجا ساختار بازار و شرایط صعود و نزول را برای شما توضیح داده ایم. حال در ادامه مقاله می خواهیم این قضیه را به صورت عملی برسی کنیم.
در لایو بازار ساختار را چگونه تحلیل کنیم؟
به خاطر داشته باشد که همیشه در لایو تفاوت اصلاح قیمت با تغییر روند بازار با نوسانات زیادی مواجه هستیم .
در تصویر بالا در یک روند نزولی هستیم و یک حرکت باعث تغییر روند شده است (کف پایین تری ثبت نشده است). ما سقف روند را به عنوان سقف جدید و کف ایجاد شده را به عنوان کف ساختار در نظر می گیریم. با این دید که، پس از هر حرکت در بازار، اصلاحی صورت می گیرد، باید به برگشت و اصلاح قیمت دقت کنیم . اگر این اصلاح باعث شکست سقف ساختار شود، تغییر ماهیت روند را داریم و اگر شکسته نشود، روند به نزول خود ادامه خواهد داد.
به چارت زیر توجه کنید:
برای اطمینان بیشتر از تغییر روند، بهتر است، بدنه کندل ها را برسی کنیم چرا که شدو ها ممکن است درگیر استاپ هانت شوند. ( جمع کردن نقدینگی)
وقتی روند ساختار را تشخیص دادیم بدون هیچ پیش بینی به بازار نگاه می کنیم و منتظر می مانیم تا قیمت، سقف و کف ساختار را بشکند. وقتی شکسته شد، روند ما در تایمی که در آن تحلیل انجام می دهیم ( تایم روزانه، ساعتی یا دقیقه) صعودی و یا نزولی خواهد بود. نقطه ورود و خروج در کف ها و سقف هاست، بنابرین کف ها و سقف ها خیلی مهم هستند و ما در این دو نقطه دنبال ستاپ های معاملاتی هستیم. اصل تصمیم گیری قیمت در کف ها و سقف هاست.
بعد از شکست ساختار، چه نوع ساختاری را باید در نظر بگیریم؟
بعد از شکست ساختار، انتهای لگ و یا حرکتی که باعث تغییر روند و ساختار شده را در نظر می گیریم.
سپاس گزاریم از اینکه این مقاله را تا انتها مطالعه کرده اید و موفقیت شما در معاملهگری و تمام مراحل زندگی را خواستاریم.
مفهوم و آموزش ICT
قانون کلی معامله گری و تجارت چه در فارکس و چه در بازارهای دیگر بسیار ساده است:”در کف بخرید و در سقف بفروشید”. (و برعکس آن در فروش استقراضی) قاعدتا ما این را میدانیم، اما برای رسیدن به مرحله نهایی که همان عمل کردن به این مفهوم است راه زیادی داریم.
همانطور که میدانیم نظام عرض و تقاضا بر اساس نیت افراد حاضر در بازار شکل می گیرد. پس ارزان خریدن و گران فروختن، بخشی از دستاوردهای پی بردن به این ذهنیت است.
ما همواره تلاش می کنیم تا عرضه و تقاضا را بر روی چارت و به وسیله ی الگوهای قیمتی پیدا کنیم تا رفتار معامله گران را متوجه شویم. مفهومی که به صورت عامیانه به آن پرایس اکشن می گوییم.
پرایس اکشن در حقیقت عرضه و تقاضا و ذهنیت آینده ی قیمت را جستجو می کند و ردپایی که بانک ها، موسسات و پول های قدرتمند در قیمت به جا می گذارند را دنبال می کند .
در واقع سبک های مختلف عرضه و تقاضا با روش های مختلف در حال جستجوی رفتار قیمت و ذهنیت پول های بزرگ و ارزشمند بازار است .
RTM و ICT چیست؟
به عنوان مثال از سبک آر تی ام (RTM) به عنوان مهندسی معکوس رفتار بانک ها یاد می کنند، یا سبک ( آی_سی_تی) ICT ، تمرکز اصلی خودش را بر روی نقدینگی بازار می گذار و سطوحی که مارکت میکر (بازارگردان) پس از جمع آوری نقدینگی و شکار معامله گران خرد از طریق برخورد قیمت با استاپ لاس آنها جستجو می کند را، ارزیابی می کند!
به عبارتی، نواحی انجام معامله توسط مارکت میکرها را با توجه به ردّ پایی که از خودشان به جا می گذارند جستجو می کند.
این مطلب که می شود دست بانک ها و مارکت میکرها را خواند، اگر چه ممکن است همواره خیلی دقیق نباشد ولی به واقعیت نزدیک است و با رعایت احتیاط های لازم، می توان به آنها تا حد مشخصی اتکا کرد.
یک مفهوم کلیدی که هر پرایس اکشن کار در شروع ماجرا باید یاد بگیرد ساختار قیمت است. قیمت سه کار بیشتر نمی تواند انجام دهد یا روند صعودی داشته باشد، یا نزولی باشد و یا در جا بزند که اصطلاحا به آن تریدینگ رنج می گوییم.
BMS چگونه بوجود می آید؟
در روند صعودی، قیمت سقف و کف های بالاتر از هم می زند و به نظر خریداران احترام می گذارد که به آن ناحیه تقاضا نیز می گوییم. طبیعتا ادامه روند صعودی به شرط شکسته شدن سطوح و کشف قله های جدید ادامه پیدا می کند.
در روندهای نزولی قاعدتا کف ها و سقف های پایین تر از هم ایجاد می شود که در این مرحله قیمت به نظر فروشندگان احترام می گذارد که به آن محدوده عرضه می گوییم.ادامه ی روند نزولی منوط بر شکسته شدن کف قبلی است.
اما در بازارهای رنج (نوسانی) قیمت در حال نوسان است. برای پیدا کردن و یا تشخیص روند در مواقعی که بازار رنج است باید به کف ها و سقف ها دقت کنیم. با شکستن کف و یا سقف تریدینگ رنج، روند بازار مشخص می شود. این شکستن کف و سقف در جهت روند را شکست ساختاری بازار یا اصطلاحا بی. ام. اس می نامیم که با نماد BMS نشان می دهیم.
به مثال زیر توجه کنید:
در اینجا سقف و کف های بالاتر را مشاهده می کنیم. اگر کف یا سقف شکسته شود روند ما در تایم تحلیلی که انتخاب کرده ایم، به ترتیب نزولی و یا صعودی خواهد بود و تا نقض مسله و کشف شواهد جدید ادامه خواهد داشت .
با توجه به تصویر بالا اگر سقف بالاتری زده شود، روند ادامه پیدا خواهد کرد (کف بالا تر نیز تشکیل شود) اما اگر آخرین کف شکسته شد، نشان دهنده پایان روند می باشد .
اگر بخواهیم تحلیلی تر به چارت نگاه کنیم قبلا گفته بودیم که روند صعودی به خریداران احترام می گذارد و در جهت تقاضا حرکت می کند. وقتی کف بالاتر شکسته می شود، یعنی خریداران متوقف شده اند و قدرتشان کاهش پیدا کرده است و روند در تایم مورد نظر( ۱ ساعت، ۴ ساعت، روزانه )که قبلا انتخاب کرده اید، متوقف شده است.
به مثال زیر دقت کنید:در روند نزولی هم ماجرا به صورت فوق پیش می رود.
به صورت کلی ادامه دار بودن روند را، مشروط به کشف سقف های بالاتر توسط قیمت در روند صعودی و یافتن کف های پایین تر در روند نزولی میدانیم.
اگر حالت فوق شکل نگرفت، یعنی در روند صعودی سقف های بالاتری را شاهد نبودیم، روند را یک روند ضعیف در نظر می گیریم و تغییر و ماهیت ساختاری را مشاهده می کنیم.(تغییر ماهیت ساختاری یا همان choch)
در مباحث قبل گفتیم که ادامه دار بودن روند مشروط بر شکسته شدن کف های پایین تر در روند نزولی و سقف های بالاتر رد روند صعودی است. این روند در جایی باید به اتمام برسد، تا روند دیگری شروع شود. هر گاه در روندی ضعف ایجاد شد ما تغییر ماهیت روند را در پیش تفاوت اصلاح قیمت با تغییر روند داریم.
به شکل زیر توجه کنیید:در اینجا روند صعودی می باشد که طبیعتا سقف و کف های بالاتری را دنبال خواهد کرد و بعد از شکسته شدن روند، اصلاح خواهیم داشت که در تایم های پایین تر، این اصلاح را به شکل یک روند نزولی خواهیم دید، در صورتی که این یک اصلاح در تایم بالاتر بوده است.
برای همه ما به کرات اتفاق افتاده که در زمان لایو بازار که آینده بازار مشخص نیست غافل گیر شده ایم و اصلاح بازار را در تایم بالاتر را با برگشت روند اشتباه بگیریم. پس برای رفع این اشتباه همیشه در جهت ساختار بزرگتر تصمیم بگیریم و در تایم های کوچکتر وارد بازار شویم .
در تایم های پایین تر اگر دقت بیشتر به خرج دهیم، می توانیم پایان اصلاح روند را متوجه شویم.
به عنوان مثال در اینجا ما روند نزولی را در تایم بالاتر شاهد هستیم. در تصویر پایین قسمت علامت گذاری شده،(که اصلاح روند نزولی در تایم بالاتر هست) زا در تایم پایین تر بررسی میکینم.
در این تصویر، در قسمت علامت گذاری شده، اصلاح روند صعودی در تایم پایین تر را شاهد هستیم
در اینجا اصلاح روند صعودی در تایم پایین ضعیف رخ داده است و ساختار روند تغییر کرده است. ما همواره باید منتظر پایان اصلاح و ادامه روند غالب باشیم و بعد از تغییر ساختار بازار و در یک موقعیت مناسب وارد بازار شویم.
تا اینجا ساختار بازار و شرایط صعود و نزول را برای شما توضیح داده ایم. حال در ادامه مقاله می خواهیم این قضیه را به صورت عملی برسی کنیم.
در لایو بازار ساختار را چگونه تحلیل کنیم؟
به خاطر داشته باشد که همیشه در لایو بازار با نوسانات زیادی مواجه هستیم .
در تصویر بالا در یک روند نزولی هستیم و یک حرکت باعث تغییر روند شده است (کف پایین تری ثبت نشده است). ما سقف روند را به عنوان سقف جدید و کف ایجاد شده را به عنوان کف ساختار در نظر می گیریم. با این دید که، پس از هر حرکت در بازار، اصلاحی صورت می گیرد، باید به برگشت و اصلاح قیمت دقت کنیم . اگر این اصلاح باعث شکست سقف ساختار شود، تغییر ماهیت روند را داریم و اگر شکسته نشود، روند به نزول خود ادامه خواهد داد.
به چارت زیر توجه کنید:
برای اطمینان بیشتر از تغییر روند، بهتر است، بدنه کندل ها را برسی کنیم چرا که شدو ها ممکن است درگیر استاپ هانت شوند. ( جمع کردن نقدینگی)
وقتی روند ساختار را تشخیص دادیم بدون هیچ پیش بینی به بازار نگاه می کنیم و منتظر می مانیم تا قیمت، سقف و کف ساختار را بشکند. وقتی شکسته شد، روند ما در تایمی که در آن تحلیل انجام می دهیم ( تایم روزانه، ساعتی یا دقیقه) صعودی و یا نزولی خواهد بود. نقطه ورود و خروج در کف ها و سقف هاست، بنابرین کف ها و سقف ها خیلی مهم هستند و ما در این دو نقطه دنبال ستاپ های معاملاتی هستیم. اصل تصمیم گیری قیمت در کف ها و سقف هاست.
بعد از شکست ساختار، چه نوع ساختاری را باید در نظر بگیریم؟
بعد از شکست ساختار، انتهای لگ و یا حرکتی که باعث تغییر روند و ساختار شده را در نظر می گیریم.
سپاس گزاریم از اینکه این مقاله را تا انتها مطالعه کرده اید و موفقیت شما در معاملهگری و تمام مراحل زندگی را خواستاریم.
واگرایی چیست؟
آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات در بازار بورس، یکی از الزامات اولیه برای شروع فعالیت در این بازار است. سرمایهگذاران با تسلط به این مفاهیم و ابزراهای مختلف در بازار بورس، سودهای قابل توجهای را به دست میآورند. بنا به تجربه و پیشنهاد سرمایهگذاران اصلی در این بستر، افزایش هوش مالی و آشنایی با تکنیکهای معاملاتی و تحلیلی، نقش بسیار مهمی در موفقیت افراد در بازار بورس دارد. در این مقاله قصد داریم یکی از ابزارهای کاربردی و معروف را در فرایند تحلیل تکنیکال معرفی کنیم که با نام «واگرایی» شناخته میشود. واگرایی از انواع مختلفی تشکیل شده است که سرمایهگذاران با استفاده از آنها میتوانند نقاط مناسب ورود و خروج در سهمهای بورسی را تشخیص دهند.
واگرایی چیست؟
واگرایی یکی از ابزارهای تحلیلی در بازار بورس است که با استفاده از آن میتوان تغییر جهت روند قیمتی سهم را تشخیص داد. این فرایند نتیجه تضاد حرکتی میان نمودار سهم و اندیکاتور است. به عبارت دیگر، واگرایی هنگامی تشکیل میشود که قیمت و اندیکاتور در خلاف جهت یکدیگر حرکت کنند، در چنین شرایطی سهم تمایل به تغییر جهت دارد. زمانی که یک واگرایی مناسب و خوب در سهم به وجود بیاید، شاهد یک تغییر جهت بزرگ در روند معاملات سهم خواهیم بود.
به صورت خلاصه، واگراییها ابزرای برای تشخیص سطوح حساس در روند معاملات هستند که از انواع مختلفی در بازار بورس تشکیل شدهاند. برای شناسایی واگرایی در نمودار سهمهای بورسی، بهتر است که از اندیکاتورها استفاده کنیم، در حال حاضر اندیکاتورهای متعددی وجود دارند که تحلیلگران با استفاده از آنها میتوانند انواع واگرایی را در روند معاملات سهم شناسایی کنند.
آشنایی با انواع واگرایی
واگراییها دارای انواع مختلفی هستند که هر کدام از آنها در شرایط مختلفی از روند معاملات سهم در بازار بورس مشاهده میشوند. انواع واگرایی در بازار بورس عبارت است از:
1. واگرایی معمولی:
واگرایی معمولی اغلب زمانی تشکیل میشود که قیمت و اندیکاتور برخلاف یکدیگر حرکت کنند. به عبارت دیگر، در این شرایط میتوان شاهد تضاد حرکتی میان نمودار قیمتی سهم و اندیکاتور بود. با مشاهده این واگرایی، قیمت سهم از حرکت ایستاده و شروع به تغییر مسیر میدهد. واگرایی معمولی با نماد RD نمایش داده میشود که مخفف عبارت Regular Divergence است. واگرایی معمولی خود به دو دسته واگرایی مثبت و منفی تقسیم میشود.
واگرایی معمولی مثبت (RD+)
واگرایی معمولی مثبت به صورت کلی در کفها به وجود میآید. در این حالت قیمت یک دره را پایینتر از دره قبلی تشکیل میدهد؛ در صورتی که اندیکاتور با این جریان مخالف کرده و همین روند را به شکل عکس تشکیل میهد. در این حالت قیمت تمایل به چرخش دارد. برای درک بهتر میتوانید به تصویر زیر دقت کنید.
واگرایی معمولی منفی (RD-)
واگرایی معمولی منفی اغلب در انتهای روند صعودی سهمها تشکیل میشود. در این وضعیت، قیمت یک قله بالاتر از قله قبلی ایجاد میکند؛ اما اندیکاتور با این حالت قیمت مخالفت کرده و سقفی پایینتر از سقف قبلی به وجود میآورد. این نوع واگرایی با عنوان واگرایی معمولی منفی شناخته میشود. برای درک بهتر به تصویر زیر دقت کنید.
مثال: در تصاویر زیر، میتوانید به مثالهایی از ایجاد واگرایی و تمایل سهم به چرخش را در بازار مشاهده کنید:
شکل فوق مربوط به نمودار ثاباد است. همانطور که مشاهده میکنید، نمودار بعد از یک رشد و بازدهی نسبتاً خوب، با ایجاد یک واگرایی معمولی منفی در سقف قیمتی با ریزش مواجه شده و مقدار زیادی از مسیر صعود را اصلاح کرده است.
شکل فوق متعلق به سهام ثفارس است. این نمودار در کف قیمتی با ایجاد یک واگرایی معمولی مثبت و همچنین کاهش قدرت فروشندگان مواجه شده است که در ادامه رشد قیمتی نسبتاً خوبی را به وجود آورده است.
2. واگرایی مخفی:
هنگامی که قیمت سهم در بازار در حال اصلاح بوده و این روند ادامهدار باشد، واگرایی مخفی به وجود میآید. در واگرایی مخفی میتوان در روند نزولی سهم با قلهها و در روند صعودی سهم با درهها، تمایل به چرخش در سهم را تشخیص داد. این نوع واگرایی با نماد HD معرفی میشود که مخفف عبارت Hidden Divergenceاست. واگرایی مخفی به دو دسته واگرایی مثبت و منفی تقسیمبندی میشود.
واگرایی مخفی مثبت (HD+)
زمانی که اندیکاتور یک درهای را پایینتر از درهی قبلی به وجود بیاورد، معمولا واگرایی مخفی مثبت تشکیل میشود، این فرایند به شرطی پابرجا است که همزمان با آن، نمودار سهم هم یک کف بالاتر از کف قبلی خود تشکیل میدهد. به زبان سادهتر، روند حرکتی نمودار سهم و اندیکاتور در خلاف جهت یکدیگر باشد. با شناسایی این وضعیت می توان به راحتی سیگنال خرید دریافت کرد. برای درک بهتر به تصویر زیر دقت کنید.
واگرایی مخفی منفی (HD-)
واگرایی مخفی منفی درست بر خلاف واگرایی مخفی مثبت است. این واگرایی در انتهای روند نزولی تشکیل میشود و بیانگر ادامهدار بودن روند کاهش قیمت سهم در بازار است. در این وضعیت، نمودار قیمتی سهم یک قله پایینتر از قله قبلی تشکیل میدهد و همزمان با آن، در اندیکاتور یک قله بالاتر از قله قبلی ایجاد میشود که در نهایت واگرایی مخفی منفی تشکیل خواهد شد. برای درک بهتر به تصویر زیر دقت کنید.
3. واگرایی زمانی:
در این نوع واگرایی شاهد تضاد رفتاری میان قیمت سهم و زمان خواهیم بود. به صورت کلی در واگرایی زمانی دیگر نیازی به بررسی رفتار اندیکاتور نیست، در عوض باید زمان اصلاح روند را به خوبی بررسی کنیم. واگرایی زمانی به دو دسته واگرایی زمانی معمولی و واگرایی زمانی هوشمند تقسیمبندی میشود. «فیبوناچی زمانی» یکی از ابزارهای مهم برای تشخیص این نوع از واگرایی در بازار بورس است. برای اطلاع از تفاوت میان واگرایی زمانی معمولی و هوشمند، به جدول زیر توجه کنید:
انواع واگرایی زمانی | ویژگی واگرایی | نکات مهم | نوع پیش بینی |
واگرایی زمانی معمولی | تعداد کندلهای فاز اصلاح بیشتر از تعداد کندلهای روند گام قبلی است | تمایلی به تغییر جهت روند در بازار وجود ندارد | ادامه روند قبلی |
واگرایی زمانی هوشمند | تعداد کندلهای فاز اصلاح کمتر از تعداد کندلهای روند گام قبلی است | مقدار درصد اصلاح زمانی بیشتر از درصد اصلاح قیمتی است | ادامه روند قبلی |
قیمت و سطح مناسب برای تشکیل واگرایی
با استفاده از ابزارهای مختلف در تحلیل تکنیکال، میتوان سطوح حساس قیمتی را شناسایی کرد. معمولا در این نقاط روند نمودار تمایل به چرخش دارد که این وضعیت اغلب با واگراییها مشخص میشود. هنگامیکه نمودار با شتاب و بدون واگرایی به سمت نقاط حمایت و مقاومت درحرکت باشد، احتمال شکست سطوح در این شرایط بسیار بالا است. بعضی اوقات این شکست در سطوح حمایت و مقاومت با واگرایی هم راه است که در تصویر زیر مشخص شده است:
خطوط روند یکی دیگر از ابزارهای پرکاربرد در فرایند تحلیل سهام هستند. خطوط روند صعودی و نزولی، همیشه مستعد تشکیل واگرایی هستند. این تشخیص دارای اعتبار زیادی است و بر مبنای آن میتوانید تصمیم به ورود و خروج بگیرید. این مورد را میتوان به باندهای کانال هم تعمیم داد. به عنوان مثال در کانال صعودی زیر، شاهد یک واگرایی میان نمودار قیمتی و اندیکاتور هستیم.
کلام آخر
در بازار بورس مفاهیم و اصطلاحات زیادی وجود دارد. آشنایی و یادگیری این مفاهیم یکی از الزامات اولیه برای ورود در بازار بورس است. «واگراییها» یکی از ابزارهای معروف و پرکاربرد هستند که تحلیلگران با شناسایی آن در روند معاملات سهم، سودهای قابل توجهای را به دست میآورند. واگراییها از انواع مختلفی تشکیل شدهاند و نحوه به وجود آمدن آنها در سهمهای بورسی با هم متفاوت است. با یادگیری این تکنیک در بازار بورس، میتوانید به راحتی سیگنال خرید و فروش دریافت کنید. برای شناسایی واگرایی در روند نمودار سهم باید از اندیاتورها استفاده کنید. پیشنهاد میکنیم برای آشنایی با انواع واگراییها در بازار بورس، این مقاله را مطالعه کنید.
بررسی انواع پیوت در تحلیل تکنیکال
در بازارهای مالی همچون بورس و ارزهای دیجیتال، نقاط پیوت ازجمله مفاهیم اساسی هستند که تحلیلگران بازار و تریدرها از آن در ابزارهای تحلیل تکنیکال مثل خطوط روند، چنگال اندروز، الگوهای قیمتی و … استفاده میکنند. در حقیقت تشخیص صحیح سطوح کف و سقف قیمت، یکی از اصلیترین اهداف تحلیل تکنیکال بازارهای مالی است و ازجمله مؤثر ترین ابزارها جهت تشخیص این سطوح و همچنین بررسی روندهای قیمتی درگذشته و حال حاضر، پیوت (pivot) است.
اساساً در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی همچون بورس، فارکس، ارزهای دیجیتال و … مفهوم پیوت به حدی حائز اهمیت است که در صورت عدم آشنایی صحیح با آن، تقریباً هیچکدام از الگوهای قیمتی را نمیتوان بهدرستی تشخیص داد. ازاینرو، در این مطلب قصد داریم تا به بررسی مفهوم پیوت و انواع آن در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی بپردازیم.
پیوت (Pivot) چیست؟
اساساً مفهوم پیوت در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی، به نقاط محوری و حائز اهمیتی اطلاق میشود که تریدرها (معاملهگران) یا تحلیلگران بازار، با تشخیص آنها قادر خواهند بود تا الگوهای قیمتی یک سهم یا یک دارایی را ترسیم کنند. در واقع تحلیلگران با تکیهبر ابزارهای مورداستفاده در تحلیل تکنیکال مثل چنگال اندروز، خطوط روند، الگوهای قیمتی و … بهوسیله این نقاط، تا حد زیادی تغییرات روند قیمتی را در نمودارها مشخص میکنند. بهصورت کلی این نقاط تغییرات موجود در روندهای قیمتی را از حالت صعودی به نزولی یا بالعکس آن را نشان میدهند.
در بیانی ساده، پیوتها به نقاط چرخش قیمت یک سهم یا دارایی در نمودارهای قیمتی گفته میشود که در این نقاط، نمودار قیمت تغییر جهت خواهد داد. از طرفی پیوت ها همان شاخصهای روزانه معاملات سهام یا داراییها هستند و برعکس دادههای نوسانی و دیگر میانگینها، در طول روز ثابت هستند. درواقع این بدین معنا است که تریدرها قادر خواهند بود تا از پیوت ها در راستای پیشبرد اهداف خود و تنظیم یک برنامهریزی مطلوب استفاده کنند. مثلاً تریدری اطلاع دارد که اگر قیمت به پایین پیوت بیاید، در جلسه معاملاتی پیش رو، سهم یا دارایی را بفروشد و بالعکس، اگر قیمت به بالای پیوت برود، اقدام به خرید آن سهم یا دارایی کند.
علاوه بر این موارد، بهطور کلی پیوتها طبق ماهیتی که دارند، به ۲ دسته پیوت قیمتی و محاسباتی و بر اساس قدرت بازگشتی خود در نمودارها، به ۲ دسته پیوت مینور (Minor Pivot) و پیوت ماژور (Major Pivot) تقسیمبندی میشوند که در ادامه هرکدام از این انواع را موردبررسی قرار خواهیم داد.
اما پیش از آن ضروری است تا به معرفی سطوح مختلف در نقاط پیوت بپردازیم.
سطوح مختلف در نقاط پیوت
بهصورت کلی هفت سطح مختلف پیوت بر روی نمودارهای قیمتی وجود دارند که به شرح زیر هستند:
پولبک چیست (pullback)؟ پیش بینی قیمت سهام به کمک پولبک
تمام هدف هر معاملهگری در هر نوع بازار سرمایهای یک چیز بیشتر نیست. این که او میخواهد از معامله خود سودآوری داشته باشد. در بازارهای مختلف دو روش کلی برای سودآوری وجود دارد. اول این که از طریق افزایش / قیمت دست به خرید و فروش بزنیم و اینگونه سودآوری خود را تضمین کنیم. روش دوم که بسیار مهمتر است ولی کمتر معاملهگری به آن توجه میکند، مسئله کاهش ریسک است. پولبک یک ابزار اساسی برای کاهش ریسک معاملات محسوب می شود.
همانطور که گفتیم بسیاری از معامله گران هنگام معامله خود تنها به روند مثبت سهم فکر میکنند و هیچ درصد ریسکی را برای آن در نظر نمیگیرند. معمولاً این افراد بسیار هیجانی عمل میکنند و فکر میکنند که اگر الان سهم را نخرند دیگر هیچوقت سودآوری نخواهند داشت و تمام فرصتهای بازار تمامشده است؛ اما این تفکر یک نوع فریب بازار محسوب می شود. همینجا با قدرت میگوییم که هیچگاه فرصتهای بازار تمام نمیشود. پولبک یکی از نشانههای فرصت دوباره در بازار است.
مفهوم و فلسفه پولبک در واقع بر اساس شکست یک روند است. در سادهترین انواع پولبک وقتی یک روند مقاومتی یا حمایتی با قدرت شکسته می شود بنا به دلایل مختلفی که در ادامه از آن خواهیم گفت قیمت برای آخرین بار به سطح شکسته شده باز میگردد و اصطلاحا “بوسه خداحافظی” رخ میدهد.
در این حالت می توان نسبت به ورود یا خروج سهم اقدام کرد. انواع پولبک به ما کمک میکند که نقطه ورود یا خروج مناسبی در سهم پیدا کنیم؛ اما یادتان باشد که پولبک به تنهایی کارایی ندارد و باید آن را در اندیکاتورها و سایر شاخصهای تکنیکال مورد بررسی قرار دهیم. این موضوع را در ادامه مورد بررسی قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید.
فلسفه پولبک چیست؟
بیایید فارغ از هر مبحث سخت اقتصادی و از دید روانی و رفتاری به بازار پولبک را نگاه کنیم. فلسفه پولبک بسیار نزدیک به فلسفه مقاومت و حمایت دارد.
حمایت و مقاومت خطهای فرضی هستند که بر اساس روند قبلی نمودار قیمتی سهم ایجاد می شود؛ اما فلسفه این مسئله، ریشه روانی دارد.
قیمت از نظر معامله گران حد و ضرر خاصی دارد و این نوع حد و ضرر ذهنی یک جو روانی در بازار ایجاد میکند به طور مثال قیمت ۳۰ هزار تومانی دلار در بازار ایران یک قیمت روانی و یک خط مقاومت روانی محسوب میشد. در این قیمتها معامله گران از تفاوت اصلاح قیمت با تغییر روند حد سود خود راضی میشوند و کمکم دست به فروش میزنند.(در ادامه مقاله حمایت و مقاومت در فارکس را هم بخوانید)
از طرفی دیگر خریدارها دیگر متقاعد نمیشوند که قیمت افزایش داشته باشد و کمتر دست به خرید میزنند. این گونه در یک خط مقاومت با افزایش عرضه و کاهش تقاضا و در نهایت با کاهش قیمت روبهرو میشویم. همین موضوع درباره خط حمایت و تغییر روند قیمتی شاهد هستیم؛ اما در برخی مواقع شاهدیم که جو هیجانی یا به هر علتی دیگر خط مقاومت یا خط حمایت شکسته می شود. مثلاً در همان مثال ارزی خط مقاومت ۲۵ هزار تومانی به راحتی با حجم بالا و قاطعیت شکسته شد و تبدیل به یک خط حمایتی برای قیمت ارز شد که امروز شاهد این هستیم که در این قیمت ارز رنج میخورد.
کمپلکس پولبک
بنابراین یک خط حمایت و یا مقاومت بر اثر تفکر ذهنی و جو روانی شکل میگیرد، گرچه روند گذشته سهم نیز بر این خط حمایت و مقاومت تأکید میکند اما عامل اصلی تعیین کننده همان تفکر و رفتار عمومی معامله گران است. همین فلسفه در پولبک نیز به وضوح قابل مشاهده است.
وقتی یک سهم خط مقاومتی خود را میشکند، از آنجایی که برخی سهامداران نسبت به حد سود خود راضی هستند شروع به خروج از سهم میکنند. این گونه عرضه بیشتر و تقاضا کمتر می شود؛ بنابراین قیمت سیر کاهشی پیدا میکند؛ اما شکسته شدن خط مقاومت خریداران را دلگرم به ادامه مسیر میکند.
از این رو کمکم عرضه و تقاضا در حوالی خط مقاومت شکست شده یا همان خط حمایتی جدید متعادل می شود. سپس با افزایش تقاضا قیمت دوباره به روند صعودی خود ادامه میدهد. این روند برگشت به خط شکسته شده و ادامه مسیر قبلی را پولبک میگویند. همین مثال را می توان در سیر نزولی نیز زد.
پولبک و چند نکته بسیار مهم
اولین نکته مهمی که در پول بک می توان آن را مورد بررسی قرار داد این است که آیا پولبک همیشه اتفاق میافتد؟ پولبک یک روند یا یک اندیکاتور نیست که همیشه حضور داشته باشد. به هر حال شرایط سهم و سهامداران و بازی نهنگ ها و حقوقیهای آن میتواند تأثیر مستقیم در این موضوع داشته باشد؛ بنابراین عملاً نمیتوان انتظار داشت که پولبک در تمامی روندهای شکست صعودی یا نزولی اتفاق بیفتد.
طبق یک آمار می توان گفت که تفاوت اصلاح قیمت با تغییر روند به صورت تجربی در بیش از ۵۰ درصد روندها ما شاهد پولبک هستیم؛ یعنی تقریباً میتوانیم هنگام ورودهای خود در سهامهای مختلف منتظر پولبک باشیم؛ اما در مورد خروج باید سایر موارد و اندیکاتورها را مورد بررسی قرار دهیم. در این صورت پولبک به تنهایی کارایی ندارد.
نکته مهم دیگر در مورد پولبک، تفاوت آن با اصلاح است. برخی پولبک را اصلاح یا استراحت سهم میدانند و فکر میکنند که یک نمودار با زدن پولبک وارد فاز اصلاحی خود شده و آن را به اتمام رسانده است؛ اما واقعیت این است که اولاً پول بک بسیار سریعتر از اصلاح رخ میدهد. معمولاً پولبک در ۳ تا ۵ روز کاری کارش را تمام میکند اما اصلاح از نظر زمانی و قیمتی طولانیتر میباشد. به جز این، اصلاح جز امواجی است که یک سهم ایجاد میکند و در موج شماری را مورد محاسبه قرار میگیرد در حالی که پولبک جز امواج نیست و نهایتاً بتوان از آن به عنوان ریزموج نام برد.
نکته مهم دیگر در مورد تفاوت پولبک با اصلاح سهم این است که در یک روند شکست خطوط حمایتی و یا مقاومتی، ممکن است پولبک های ناموفقی ایجاد شود، یعنی به جای این که پولبک نقش بوسه خداحافظی را داشته باشد دوباره به زیر خط مقاومتی یا روی خط حمایتی خودش برگردد.
از این رو معمولاً گفته می شود بهترین حالت و کم ریسک ترین نقطه ورود در یک سهم زمانی اتفاق میافتد که شما بگذارید پولبک تمام شود و حرکت جدید شروع شود. بعد از شروع حرکت جدید اقدام به ورود کنید. البته شکست قوی که یکی از نشانههای آن شکست با حجم بالای معامله است از نیازهای اطمینان به پولبک است.
دیدگاه شما